آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست ! پس برادر ( و خواهر ) خوبم ؛ برای جانبازی در راه آرمانها بیاموز که در این سیاره رنج صبورترین انسانها باشی . سید شهیدان اهل قلم "سید مرتضی آوینی"
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
ديدم که به عرش شور و شوقي بر پاست برپا گر اين بزم شعف ذات خداست گفتم به خرد چه اتفاق افتاده گفتا که عروسي علی و زهرا است سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) پیشاپیش مبارک باد.
نشریه 5 صفحه ای ویژه سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س)
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به اینکه مسألهی اصلی استکبار با جمهوری اسلامی، مسألهی هستهای نیست، فرمودند: «ملّت باید بیدار باشد، تبلیغاتچیهای دشمن تبلیغ میکنند که اگر ما در مقابلِ طرف مقابل تسلیم شدیم، همهی مشکلات اقتصادی و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است. همین دشمنیها، همین مخالفتها از اوّل انقلاب بود؛ اگر یک روزی هم جمهوری اسلامی عقبنشینی کرد و مسئلهی هستهای همانطور که آنها میخواهند، حل شد ؛ خیال نکنید مسئله تمام خواهد شد؛ نه، بهانههای دیگر را بهتدریج پیش میکشند.»
کیستم من شاهکار ملک ذات کبریایم * * * دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم گوهرى ارزنده از گنجینه ى جود جوادم * * * نهمین فرزند دلبند على مرتضایم غم مخور (ژولیده) فردا پاى میزان عدالت * * * شافعت در نزد حق هنگام پاداش و جزایم
سنت خداوند چنین است که هرگاه ظلم و جور و تباهى فراگیر شد و راهزنان طریق حقیقت، شاهراه هدایت را با بى راهه هاى ضلالت و گمراهى از نظرها دور کردند، از پس پرده غیبت، هدایت گرى دیگر ظهور مى کند تا زمین هیچگاه از حجت حق خالى نماند و هماره مشتاقان وادى نور را دست گیر باشد؛ امشب، آسمان مدینه نور باران است و نداى آسمانیان در همه عالم طنین انداز است که «هادى آمد».
خجسته میلاد بزرگ مشعل دار هدایت حضرت امام هادى علیه السلام بر پویندگانِ راه حق مبارک باد.
رهبر انقلاب در مورد این کتاب فرمودند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.» یکی از تازهترین کتب مورد اشاره و تحسین رهبر معظم انقلاب، یک کتاب جنگی و حماسی نیست؛ یعنی فقط جنگی نیست. بلکه یک کتاب اقتصادی است؛ یک کتاب کار است.
ماجرا از آنجا شروع شد که رهبر معظم انقلاب یکم بهمنماه سال قبل میزبان عدهای از رزمندگان قدیمی جبهههای جنگ بودند. مجلسی که ساعتی قبل از ظهر آغاز شد و تا نماز ظهر و عصر ادامه پیدا کرد. ترکیب افراد حاضر در آن جلسه که عمدتاً مو سفید کرده و عصا بهدست گرفته بودند خیلی جالب بود. آنها کسانی بودند که برای جنگیدن به جبهه نرفته بودند؛ رفته بودند تا در جبهه کار کنند. تفنگ بهدست نگرفته بودند؛ آچار و پیچگوشتی و چکش و روغن و گیریس، ابزار دستشان بود. تعمیرکار ماشینهای سنگین، صافکار، نقاش، گلگیرساز، اتاقساز، جوشکار و صاحبان حرفههایی از این دست. افرادی که در آن سالها اسمشان را گذاشته بودند: «اصناف پشتیبان جنگ»
سر کلاس درس معلم به یکی از دانش آموزان می گوید: برو دفتر مدرسه چند تا گچ بیار. دانش آموز از کلاس خارج می شود و در این اثنا معلم بر روی تخته سه خط می کشد. یک خط بزرگ، یکی متوسط و دیگری کوچک که پایین دو خط دیگر بود. معلم به بچه ها می گوید: هر وقت که دانش آموز آمد من از هر کدام از شما که سوال کردم که از نظر علمی کدام خط بزرگ تر است شما در پاسخ بگویید خط پائینی یعنی خط کوچک. وقتی که دانش آموز وارد کلاس شد و سرجایش نشست معلم از همه کلاس به غیر از آن دانش آموز سوال را پرسید و همه گفتند خط پایین. یعنی همان خط کوچک. و در آخر از دانش آموزی که گچ آورده بود این سوال را پرسید و او هم گفت: - خط پایین. معلم گفت: ببینید بچه ها وقتی در یک فضایی همه یک حقیقت را انکار می کنند و آن را به دروغ واقعیت نشان می دهند امکان دارد که افراد زیادی آن دروغ را باور کنند. پس به خاطر همین است که می گویند دروغ گو دشمن خداست. پس یکی از علل بدی ماهواره هم به همین خاطر است که اخبار دروغ را دائما تبلیغ می کنند و روی آن قضیه دروغ بسیار مانور می دهند.
کتابی که رهبر انقلاب آن را دو روزه خواندند/ روایت چهار سال اسارت یک دختر هفده ساله ایرانی در عراق
کتابهای زیادی هستند که حال و هوای دفاع مقدس را زنده میکنند، همانطور که تعداد قابل توجهی کتاب، به نقش زنان در دفاع مقدس میپردازند مانند «دا»، «خاطرات ایران»، «از چندهلا تا جنگ» و... . از میان این کتابها برخی هم به زندانها و اردوگاههای عراق سرک کشیدهاند تا روایتگر، حال روز اسرای ایرانی در دوران سخت اسارت باشند که کتاب «پایی که جاماند» معروفترین آنهاست.
اما بین همه این کتابها شاید خیلی کم باشند آنهایی که دوران اسارت زنان ایرانی در چنگال بعثیها را به تصویر بکشند. اصلاً شاید خیلیها با خواندن این جمله این سوال را بپرسند که مگر در میان اسرای ایرانی زنی هم وجود داشته است؟
پاسخ کوتاه سوال بالا یک کلمه است: «بله». اما برای شنیدن پاسخ تفصیلیاش باید زحمت خواندن یک کتاب 550 صفحهای به نام «من زندهام» را به خود هموار کنیم. البته سختی که چه عرض کنم، خواندن حکایت اسارت، رنجها، امیدها و تلاشهای یک دختر هفده ساله ایرانی در طول چهار سال اسارت در عراق آنقدر جذابیت دارد که بتوان کتاب را تند و تند ورق زد و کلماتش را بلعید.
«معصومه آباد» وقتی در میان بهت و ناباوری توسط نیروهای عراقی که از کارون رد شده بودند، اسیر میشود تنها هفده سال داشته است. آن دختر نوجوان در روزهای ابتدایی حمله عراق تعدادی از ایتام جنگ زده را برده بود شیراز تا از صحنه جنگ دور کند و هنگام برگشتن ناگهان اسیر میشود؛ اسارتی که اگرچه فکر میکرده به زودی تمام خواهد شد اما چهار سال طول میکشد و چهها که او در این چهار سال به چشم خود نمیبیند!
116 صفحه ابتدایی کتاب شرح حال راوی از کودکی تا شروع جنگ است. احتمالا شما هم همین الان نیت کردید که اگر کتاب را خریدید سریع این صفحات را رد کنید تا به قسمت اصلی کتاب یعنی دوران اسارت برسید، اما به هیچ وجه این کار را نکنید! کارگر بودن پدر راوی در شرکت نفت قبل از انقلاب و خیلی دلایل دیگر باعث شده تا این بخش از کتاب نکات جذاب زیادی برای خواندن و آشنا شدن با زندگی مردم آن روگار داشته باشد.
اما از اینجا به بعد و با آغاز جنگ بخش اصلی آغاز میشود و چون راوی در همان روزهای ابتدایی اسیر شده است، خواننده هم خیلی زود همپای راوی از بیابانهای گرم خوزستان به زندان الرشید و بعد موصل و... سفر میکند.
«وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز میکنید و روی دست و پای هم نشستهاید و با اسلحههایشان برادرها را از هم دور میکردند. نگاههای چندش آور و کشدارشان از روی ما برداشته نمیشد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیلهای پرپشت، بلند شد و با لهجه غلیظ آبادانی جواد را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من میگن اسمال یخی، بچه آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هر خطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم میخوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و باغیرت و شرف مردن برای ما افتخاره.
دست به سبیلش برد و یک نخ آن را کند و گفت: ما به سبیلمون قسم میخوریم. چشمی که ندونه به ناموس مردم چطور نگاه کنه مسنحق کور شدنه.»
معصومه آباد در ابتدای اسارت این صحنهها را میبیند و بعد در طول چهار سال چیزهایی میبیند که طینت پلشت بعثیها را به خوبی برایش نمایان میکند. روایت او از صحنهای که در زندان الرشید از نوع برخورد بعثیها با مجاهدین عراقی میبیند یکی از این چیزهاست. بعثیها مردهای مجاهد را پیش زن و بچهشان برهنه کرده بودند و بیاعتنا به التماسها و امتناعهای آنها تحقیر میکردند.
البته راوی جایی در کتاب متذکر میشود که نتوانسته تمام جملات تحقیرآمیز و شرمآوری که در طول اسارت از زبان بعثیها شنیده است را نقل کند اما هرآنچه در کتاب آمده به اندازه کافی گویای شرایط آن روزهای سخت هست. روزهاییکه خاطراتش به این راحتیها از ذهن راوی پاک نمیشود، تا آنجا که او در روز رونمایی از کتاب میگوید: «اگر چه 30 سال از آن روزها میگذرد، اما همیشه فکر میکنم خواب هستم؛ ازدواج، بچهها، نماینده مردم بودن، دکتر شدن و همه اتفاقهای زندگی 30 ساله من خواب است و شاید روزی از خواب بلند شوم و دوباره در زندانهای الرشید و استخبارات باشم.» این حسی است که باخواندن کتاب احتمالا شما هم در آن با راوی شریک خواهید شد.
حجت الاسلام سید محمدعلی شهیدیمحلاتی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در اولین جشنواره اسوههای صبر و مقاومت اظهار داشت: یکی از برنامههای رهبر معظم انقلاب این است که ضمن دعوت از چند تن از خانوادههای شهدا پای صحبتها و روایتهای آنها مینشینند؛ در یکی از دیدارها که خانم معصومه آباد به همراه مادرشان حضور داشتند، بنده هم در این جمع بودم.
وی ادامه داد: در این دیدار مادر خانم آباد معامله خود با خداوند در جوار حرم حضرت معصومه (س) و آزادی خانم آباد از اسارت عراقیها را روایت کرد و رهبر معظم انقلاب نیز به کتاب «من زنده هستم» خاطرات خانم آباد اشاره کردند و فرمودند: «بنده این کتاب را در 2 روز خواندهام» با این وصف حتما متوجه شدهاید که چرا در ابتدای این نوشته گفته شد که خواندن این کتاب 550 صفحهای خیلی هم سخت نیست.
به هر حال «من زندهام» حتما یکی از کتابها مهم تاریخ دفاع مقدس ماست چراکه بخشی را روایت میکند که شاید حتی تصورش هم ممکن نباشد، چه رسد به تحمل چهار سالهاش.
حالا اگر شما هم دوست دارید تا این کتاب رابخوانید میتوانید عدد 8 را به شماره 09203051664 ارسال کنید تا این کتاب 17000 تومانی در تهران با فقط 1000 تومان هزینه ارسال (مجموعا 18هزار تومان) برای شما ارسال شود. ارسال برای شهرستانها با دریافت هزینه پست خواهد بود. به درخواست ده جلد و بیشتر تخفیف ده درصدی تعلق خواهد گرفت
«آقایی منزل ما آمد، که رئیس یکی از گروه منتظرین در مشهد بود، به او گفتم: شغلتان چیست؟
گفت: نانوایی سنگکی داریم.
گفتم: اگر کسی بیاید و روبروی نانوایی شما یک نانوایی باز کند شما چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟
گفت: معلوم است، می روم از او شکایت می کنم؛ چون که نمی شود دو تا نانوایی روبروی هم باشند. گفتم: بلند شو و دم و دستگاهت را جمع کن. تو منتظر امام زمان(ع) نیستی!
برای چه می خواهی حضرت بیایند؟
کسی در انتظار امام زمان(ع) به سر می برد که در کلاس تهذیب و اخلاص و بندگی قرار دارد. تو هنوز خدا را رازق نمی دانی، پس چگونه خود را ساخته ای؟»
آن چه كه مسئوليت شماست مسئله زباني است يعني شما بايد كاري كنيد كه مردم امر و نهي زباني را كه مهمترين عامل، كه حتي از جهاد بالاتر است، يعني تاثيرش از جهادي كه توپ و تفنگ و اتم است بيشتر است ،اگر انجام بگيرد و تحقق پيدا كند. منتهي مردم كه امتحان نمي كنند. يك بار امتحان كنند . تا ببينند اگر نشد.
من عرض مي كنم مثلاً الان امريكا ـ از امريكا بالاتر، قدرتمندتر، مستكبرتر، ياغي تر ـ اگر همه مسلمان هاي عالم تصميم بگيرند كه هر مسلماني در ماه يك بار به امريكا بگويد : نكن ، امريكا را مي شكنند. كاري كه با بمب اتم نمي شود با اين كار مي شود ، زباني ، يدي هم نمي خواهد . همه مردم مسلمان ، هر كس كه مكلف است در تمام دنياي اسلام ، شما حالا اين را در گناهان داخل جامعه بياوريد . يك آقايي دارد يك حركت خلاف انجام مي دهد يك كس از پهلويش رد شود و بگويد (عصبانيت و تهديد به عمل هم لازم نيست) آقا اين كار شما خلاف است نكنيد و رد بشويد . او ممكن است دنبالش كند اين در برود. بگوئيم اگر نشد بزن، درحالي كه اين زدن يك كار ديگر است .من اين كار دوم را اصلا از تو خواستم من مرحله دوم را كه كه زباني است از تو مي خواهم . اگر همين كار انجام بگيرد و شما بتوانيد به مردم تفهيم كنيد كه اگر كار خلافي ديدند بگويند (آقا نكن و در بروند) ده نفر بگويند نكن و در بروند اگر كسي طاقت پيدا كرد اين خلاف را دوباره انجام دهد . نمي تواند بكند . اين همه كه مي بينيد وقتي شما دوباره يا سه بار گفتيد « نكن» او عصباني مي شود و مي آيد يقه شما را مي گيرد پيدا است اين ضربه شكننده است اگر شكننده نبود عصبانيت نداشت. مي گفتي نكن او هم نگاهي مي كرد و محل نمي گذاشت . شما مي دانيد وقتي چند بار تكرار شد نكن ، نكن اين دفعه مي خواهد منفجر بشود. خداي متعال در زبان اين اثر را قرار داده است ، در امر و نهي اين اثر را قرار داده است. ما چرا اين حكمت الهي را درك نمي كنيم و حاضر نيستيم از اين ابزار عظيم الهي استفاده كنيم بكنيد تا ببينيم مي شود يا نمي شود. خداي متعال آن آيات را خلاف نفرموده است. واقعاً اگر چنانچه بكنيد تمام قوام عدل و حق در عالم برقرار مي شود.